Sonntag, 27. April 2014

زندانیان اعتصاب کننده در زندان رجایی شهر در اعتراض به وقایع بند ۳۵۰ اوین

اعتصاب‌کنندگان زندان رجایی‌شهر ۱۹ نفر هستند / اعلام خودی‌ها نادیده گرفتن غیرخودی‌ها ادامه دارد

درحالی که بخش‌عمده‌ای از رسانه‌های فارسی‌زبان به‌نقل از سایت‌های اصلاح‌طلب تنها به اطلاع‌رسانی اعتصاب غذای هفت زندانی می‌پردازند خانواده یکی از زندانیان محبوس در زندان رجایی‌شهر از اعتصاب غذای ۱۲ زندانی‌ دیگر خبر داد.

اسامی کامل زندانیان اعتصاب کننده در زندان رجایی شهر در اعتراض به وقایع بند ۳۵۰ اوین که توسط یکی از خانواده‌های این زندانیان در اختیار «خودنویس» گذاشته شده بدین شرح است:

۱-رسول بداقی

۲-حمیدرضا برهانی

۳-محمد بنازاده‌امیرخیزی

۴-خالد حردانی

۵-افشین حیرتیان

۶-باتیرشاه محمداف

۷-حشمت‌الله طبرزدی

۸- صالح کهندل

۹- سعید ماسوری

۱۰- محمدعلی منصوری

۱۱میثاق یزدان‌نژاد

۱۲-ناصح یوسفی

۱۳-شاهین(جعفر) اقدامی

۱۴- رضا انتصاری

۱۵-مسعود باستانی

۱۶-سعید رضوی‌فقیه

۱۷-مهدی محمودیان

۱۸-سعید مدنی

۱۹- مصطفی نیلی

گفتنی‌ست در اخبار منتشر شده توسط رسانه‌های اصلاح‌طلب تنها اسم هفت زندانی یعنی شاهین(جعفر) اقدامی، رضا انتصاری، مسعود باستانی، سعید رضوی‌فقیه، مهدی محمودیان، سعید مدنی و مصطفی نیلی آمده است.

شایان ذکر است از بین این زندانیان باتیر شاه‌محمداف تبعه ترکمن به اتهام جاسوسی به ۲۰ سال حبس محکوم شده است و رسول بداقی نیز به‌گفته خانواده‌اش در شرایط جسمی نامساعدی به‌سر می‌برد.

Mittwoch, 16. April 2014

رضا رجب زاده، از هتل مهاجر تا مزدوري و اجراي نمايشهاي نفرت انگيز آخوندي

در تاريخ 15اسفندماه1392 تعدادي از پادوهاي اطلاعات آخوندي طي نامه يي به مالكي، نهايت قدرداني از قتل عام مجاهدان اشرف و محاصره جنايتكارانه اشرف و ليبرتي را به عمل آورده تا راه را براي حملات بيشتر عليه مجاهدان ليبرتي هموار كنند.
رضا رجب زاده يكي از اين پادو هاي اطلاعات است كه در نمايشهاي نفرت انگيز شبكه هاي تلويزيوني آخوندي براي خوش خدمتي به ولايت فقيه و اثبات خيانت خود به هر رذالتي تن داده است.
وي در عمليات فروغ  جاويدان در سال1367 به مجاهدين پيوست، در پاييز همان سال(1367) از او خواسته شد كه دنبال زندگيش برود. اما نپذيرفت و خواهان ماندن در ارتش آزاديبخش گرديد.
در همان زمان با اصرار ميگفت، مگر به زور مرا دم مرز بگذاريد و نگذاريد برگردم، و حاضر نشد مجاهدين را ترك كند.
او طي دو دهه گذشته بارها در معرض انتخاب قرار داشت، به عنوان نمونه، نامبرده در مهر1380 گفته بود:
«… وقتي ديدم سازمان خروجي را باز كرده و به من نياز ندارد و بحث جدي است فهيمدم پس اگر هستم بايد تمام عيار انقلاب كرده باشم كه جمع و سازمان بداند با چه كسي طرف حساب است و به درد سرنگوني مي خورد …
گفتم اگر ايران  بروم جنايت كار مي شوم توي دستگاه خميني و شغل اصلي من مي شود جنگ با مجاهدين…»
ملاحظه: رجب زاده آن زمان سواد نداشت. بعداً در ارتش آزاديبخش براي وي كلاس سواد آموزي گذاشته شد و توانست خواندن و نوشتن را بياموزد.
سرانجامرجب زاده به دليل ناتواني در تحمل شرايط سخت محاصره، اعلام بريدگي كرد و بعد از گرفتن كمك مالي، به كميسارياي عالي پناهندگان براي ترك ليبرتي معرفي شد.
وي پس از اخراج، به هتل مهاجر منتقل گرديد.
هتل مهاجر يكي از مراكز گشتاپوي آخوندي و نيروي تروريستي قدس در بغداد مي باشد، كه سفارت رژيم و مأموران اطلاعات و نيروي تروريستي قدس با خريدن عناصر خائن، آنها را براي ايفاي نقش هاي مختلف مورد استفاده قرار مي دهند. رضارجب زاده درهتل مهاجر به خدمت وزارت اطلاعات در آمد و به مصارف رژيم عليه مجاهدين رسانده شد.
آنچه وي در مصاحبه با سايت وزارت اطلاعات گفت، گوشه يي از ريل تواب سازي و تسليم و استخدام را نشان مي دهد:
«گفتم خدایا توبه منو بپذیر چند بار در درونم فریاد کمک از رهبر معظم ایران را کردم که بدادم برسدبه چشم خودم دیدم که چطوری با عزت و احترام با ما جداشدگان، مقامات ایرانی و عراقی رفتار می کنند … در اولین فرصت مقامات ایرانی ترتیب ملاقات خانواده ام را با من فراهم کردند…». (مزدور رجب زاده، سايتهاي  اطلاعات آخوندي 7فروردين1393)
البته مراحل مقدماتي را كه مستخدم جديد و بنجل ِ وزارت جاسوسي و شكنجه، به عمد نگفته، قبلاً توسط سايتهاي وزارت اطلاعات لو رفته است. همان گزارشي كه به نقل از يك«مقام كه نخواست نامش فاش شود» گفته شد:
چنين خائنين خائفي «براي دريافت اطلاعات از[مجاهدين ليبرتي] … در اختيار نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي» رژيم و نيروهاي عراقي قرار ميگيرند.
شركت  گماشته هاي جديدالاستخدام در نمايش هاي شبكه هاي آخوندي
مالكي و مشاور امنيتي او فالح فياض در اواسط آذرماه1392 به منظور«توافقات و هماهنگي هاي جديد» به خدمت اربابان خود در تهران شتافتند. يكي از دستاوردهاي رژيم از اين سفر 4روزه آنها كه بدنبال ملاقاتهاي علني و مخفي متعدد با وزير گشتاپوي آخوندي و سركرده نيروي تروريستي قدس همراه بود، فيلمبرداري و سناريوسازيهاي جنايي-پليسي توليدي وزارت، براي انتشار در شبكه هاي مختلف تلويزيونهاي رژيم بود.
مزدور رجب زاده در حال ايفاي نقش براي شبكه هاي آخوندي

به همراه خبرنگار سيماي منحوس رژيم

رجب زاده يكي از محصولات سرپل وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس(هتل مهاجر) بود كه در نمايشهاي تلويزيوني رژيم، به ايفاي نقش، براي نشخوار ياوه هاي دودهة گذشته آخوندها عليه مجاهدين و اشرف پرداخت.
وزارت اطلاعات براي پنهان كردن هويت واقعي اين پادوي جديد خود، در ابتداي امر و در بعضي از مراحل پخش اين برنامه ها، چهرة او را به نحوي پوشاند تا منابع اطلاعاتي نيروهاي جنايتكار مالكي در اعدام جمعي مجاهدان اشرف رسوا نگردند. غافل از اينكه دستهاي آغشته به خون مالكي، با اينگونه نمايشهاي مبتذل و با دهانهاي آلودة همانهايي كه اسباب جنايت را فراهم كرده و تيغ دشمن را بر گردن مجاهدان اشرف تيز كردند، هرگز پاك نخواهد شد و قطعاً دادگاههاي بين المللي را پيش رو دارند.
صحنه هايي از  شوهاي  تلويزيون آخوندي

خبر گزاري رسمي رژيم«ايرنا» در 26آذرماه1392 نگراني خود از افشا و اخراج مأموران شبكه اطلاعاتي در خارج كشور را بر ملا نموده و نوشت:
«رضا رجب زاده روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار اعزامي ايرنا به عراق گفت:
عوامل وابسته به گروه مجاهدين حتي دستور دارند با استفاده از لابي هاي سياسي، پرونده هاي قضايي براي اعضاي جدا شده از اين گروه را که هم اکنون در کشورهاي اروپا ساکن هستند، باز کنند تا به نحوي موجبات اخراج آنها از کشورهاي عضو اتحاديه اروپا فراهم شود”».
ساواك آخوندي فراموش كرده بود كه همين ياوههاي اطلاعات از منابع ديگري، بيش از دو هفته پيش در يكي ديگر از سايتهاي زنجيرهيي گشتاپوي آخوندي نشخوار شده بود، كه نشان از به ته ديگ خوردن كفگير آخوندها و روخواني گماشته هاي وزارت جعل و دروغ از دستورالعمل هاي صادره مي باشد:
«به گزارش مؤسسه راهبردي ديده‌بان، عوامل منافقين حتي دستور دارند با استفاده از لابي‌هاي سياسي، پرونده‌هاي قضايي براي اعضاي جدا شده در اروپا باز کنند تا به نحوي موجبات اخراج آنها از کشورهاي اروپايي را فراهم آورند».(موسسه راهبردي ديده بان آخوندها 9آذر1392)
مستخدم جديد و حقير آخوندها، پيش از اين نيز، در تاريخ 25آبان1392 در تجمع مشترك نخست وزيري عراق و سفارت رژيم آخوندي در دانشگاه بغداد، به صحنه آورده شده بود. اگرچه اين اقدام براي مقابله با تنفر جامعه جهاني در قبال اعدامهاي جمعي و گروگانگيري در قتل عام10شهريور1392 اشرف صحنه سازي شده بود تا مدعي شوند«مجاهدين خودشان خودشان را كشته اند»، ولي به صحنة فلاكت و استيصال آخوندها و مأموران و گماشته هاي اطلاعات و نيروي تروريستي قدس تبديل گرديد، و به جز رسانه هاي فاشيسم مذهبي و جيره خواران عراقي آنها، هيچ رسانه مستقل و مردمي پشيزي براي جعليات اين شوي مسخره قائل نشد.

يك سند گويا و عبرت آموز
قبل از استخدام و گماشتگي وزارت بدنام اطلاعات
اينجانب رضا رجب زاده مبلغ 2000 دلار كمك از سازمان مجاهدين خلق ايران دريافت كردم. با تشكر به خاطر رسيدگيها و شرمندگي از همه زحمات و مخارج سازمان در اين مدت كه در اشرف و در ليبرتي بودم. شهادت ميدهم و صادقانه ميگويم و خدا را گواه ميگيرم كه از مجاهدين جز نيكي و رسيدگي و مهر و محبت نديدم و هيچ مشكلي با هيچكس نداشتم.
سازمان به من ابلاغيه داد به دنبال زندگي مطلوب خود بروم. من هم بدليل شرايط سخت ليبرتي توان ماندن و ادامه مبارزه در اينجا را نداشتم و هر كس خلاف اين را بگويد يا از طرف من خلاف اين را بشنود دروغ و بر خلاف واقع يا در اثر فشار بوده است. هم چنين اعلام مي كنم كه مي خواهم بعنوان يك هوادار سازمان مجاهدين خلق در هر كجا كه باشم باقي بمانم.
رضا رجب زاده    12/09/1391
(لينك به سند P.D.F)

Dienstag, 1. April 2014

حكم اخراج بهزاد عليشاهي، مامور پيشاني سيا ه وزارت اطلاعات آخوندي ازجانب دولت هلند.

بنا براخباررسيده، بهزاد عليشاهي،يكي از ماموران وزارت اطلاعات درهلند به اتهام، «ارتباط با وزارت
اطلاعات» و«جاسوسي برعليه پناهندگان ايراني » بوسيله دولت هلند،دستگير شده و هم اكنون دربازداشت است . به اوگفته شده است كه بايد خاك هلند را ترك كند . همسر اين مزدور نيز بايد خاك هلند را ترك كند
وزارت اطلاعات، به كانالهاي مختلف بويژه ازطريق سفارت و ساير مامورينش درهلند مانند ، كريم حقي و مسعود جاباني، دستور داده است كه براي ممانعت ازاخراج او همه گونه اقدامات را انجام دهند .
بهزاد عليشاهي يكي از مأموران وزارت اطلاعات ايران در فرانسه است. وي درتابستان 2005 توسط وزارت اطلاعات از ايران به خارج كشور اعزام شد تا مأموريتهاي محوله در زمينه جاسوسي عليه پناهندگان و مخالفان رژيم و به‌خصوص فعاليت در كارزار تبليغاتي ملايان براي اهريمن‌سازي عليه مقاومت ايران را به‌اجرا بگذارد.
بهزاد عليشاهي تا تاريخ 4 ژوئيه2004 در شهر اشرف در عراق به‌سر مي‌برد. وي كه آمادگي و تحمل ادامة مسير مبارزه با رژيم آخوندي را نداشت، دو روز پس از اين تاريخ، به‌دنبال به‌رسميت شناخته شدن استاتوي مجاهدين مستقر در شهر اشرف در عراق توسط نيروهاي چند مليتي مبني بر تحت كنوانسيون 4 ژنو قرارداشتن ساكنان اشرف، به خروجي آمريكاييها به نام تيف رفت. نامبرده درتاريخ 28 فوريه 2005 به‌درخواست خودش همراه با يك اكيپ و تحت نظارت صليب سرخ جهاني از كمپ امريكاييها و از طريق مرز خسروي (مرزبين ايران وعراق) به ايران تحت حاكميت ملايان رفت و به‌خدمت وزارت اطلاعات درآمد. نام بهزاد عليشاهي درليست افراد واردشده به ايران درتاريخ 28 فوريه 2005 (برابر با دهم اسفند 83) در مرزخسروي ايران ثبت شده است.

ليست افراد وارد شده به ايران كه ازكرمانشاه به تهران ارسال شده.
شماره 7 اين ليست بهزاد عليشاهي است.

عليشاهي زماني كه در منطقه مرزي نزد مجاهدين بود، چندبار در مورد بريدگي و ضعفش در مبارزه عليه رژيم آخوندي گزارش نوشته بود. از جمله در يكي از اين گزارشها چنين اذعان كرده بود:

«…با اين خرابكاريهاي من در مناسبات كه هيچ مرزي نگذاشته بودم لوث كردن هر‌ارزش خراب كردن هر مسئوليت هزل كردن هر كاري يگانه نبودن ومحفل و زيرآب زدن و ... سازمان با من چه كار بايد بكند جز اخراج به داخل و اين حق مسلم سازمان است. اما در داخل كه خودم را ديدم در حلقوم خميني جويده و له شدم بخاطر زن و زندگي كثيف و حقير تا ته با رژيم رفتم و مرز رد كردم ...»
«… و يا در خارجه مثل بقيه بريده مزدوران شروع به عقده‌گشايي و فرافكني بكنم. الان معني اين كلمه فرافكني هم كه سازمان مي گويد مي‌فهمم. يعني همه آن چه لايق خودم بوده به‌سازمان و… نسبت بدهم».

عليشاهي بلافاصله پس از ورودش به ايران در اسفند 1383، كار با وزارت اطلاعات را شروع كرد. وي بمدت 6ماه مأموريتهاي مختلفي را در داخل ايران عليه مجاهدين انجام. از جمله همراه با مأموران مسلح وزارت اطلاعات در شهر محل اقامتش (كرمانشاه) به خانواده‌هاي مجاهدين و اعضاي شوراي ملي مقاومت ايران مراجعه مي‌كرد تاضمن جاسوسي وخبرگيري ازوضعيتشان، با اعمال فشار و انواع تهديد و تطميع‌ها، ازآنها بخواهد كه فرزندان و بستگانشان را به ترك صفوف مقاومت وادار سازند.
يكي ديگر از مأموريتهاي ثابت عليشاهي شركت در جلسات انجمن نجات (متعلق به وزارت اطلاعات) درشهر كرمانشاه به‌منظور صحنه‌گرداني و تكرار دروغپردازيها و تبليغات مطلوب آخوندها عليه مقاومت بود تا از اين طريق خانواده‌ها و بستگان اعضاي مقاومت كه توسط وزارت اطلاعات به‌زور در اين جلسات حاضر مي‌شدند، تحت فشار و مورد سوء‌استفاده قرار گيرند.
پس از اعزام عليشاهي به‌خارجه توسط وزارت اطلاعات ملاها در تابستان 2005، وي ابتدا وارد آلمان شد و سپس براي انجام مأموريتهاي جديد عليه مجاهدين و مقاومت ايران مخصوصا در رابطه با پرونده 17 ژوئن به‌ فرانسه منتقل شد. قبل از اعزام به اروپا، وزارت اطلاعات به اوگفته بود كه به خانواده ات بگو به يك مأموريت مي‌روي و تا 6 ماه خبري از تو نخواهد بود.
وزارت اطلاعات ، سپس ازطريق كارگزاران و لابي‌هاي خود درفرانسه، مسايل قانوني وپناهندگي اورا حل و فصل كرد و پس ازاطمينان ازاين مساله او را وارد اجراي مأموريتهايش برضد پناهندگان سياسي و مخالفان اصلي رژيم نمود.
. اين مزدور درفرانسه درخواست پناهندگي داد ولي دولت فرانسه پس ازچند ماه تحقيق ، درخواست پناهندگي او رد كرد . عليشاهي به ناچار به هلند آمد و درآنجا ،خواست پناهندگي نمود.
لدي الورود ، وزارت اطلاعات براي او “وبلاگ حسن زبل “و “كانون وبلاگ نويسان مستقل ايراني“ و “اشرارسيتي“ را راه اندازي كرد كه تمامي اين وبلاگها بر روي سرورهاي داخل ايران و مورد اعتماد وزارت اطلاعات قرار داشتند.
اين مزدور هم چنين مدتي مجري تلويزيون وزارت اطلاعات به نام “ايران پيوند“ به مديريت يك مزدور ديگر وزارت اطلاعات به نام “كريم حقي“ بود . سپس در “تلويزيون مردم“ كه ساعاتي ازآن بوسيله وزارت اطلاعات اجاره شده است ، برنامه اجرا ميكرد .
كاراصلي اين مزدور، درهلند، جاسوسي برعليه پناهندگان ايراني و هواداران مقاومت ميباشد.
تاكنون خانواده هاي زيادي از هواداران مقاومت در هلند و سايركشورها به دليل دادن اطلاعات از جانب همين مزدوران، درداخل ايران تحت فشار وزارت اطلاعات قرارگرفته اند. وزارت اطلاعات ، خانواده هاي هواداران درداخل كشور را تحت فشارگذاشته است كه به بستگان خود درخارج كشور، بگوييد يا به ايران خميني زده برگردند ويا فعاليت هاي هوادارنه خود از مجاهدين را متوقف نمايند.
يكي ديگر از نفراتي كه بارها درهمين رابطه مورد اخطار ازجانب دولت هلند قرارگرفته است ، كريم حقي ميباشد كه اخيرا فعاليت هايش را محدود و مخفي تركرده است .
گفته ميشود كه تعداد ديگري از اين مزدوران نيز در مظان همين اتهام قرار داشته وتحت نظر دولت هلند هستند.
مسعود جاباني نيز يكي ديگر ازهمين ماموران است كه به جاسوسي عليه ايرانيان درهلند مشغول است .
اوسال دوسه بار به ايران رفته و بوسيله وزارت اطلاعات درخارج نسبت به وظايفش توجيه ميشود و برميگردد .
واقعيت اين است كه ، نفراتي مانند كريم حقي و علشاهي ومسعود جاباني وهمه مزدوراني كه عليه مجاهدين لجن پراكني ميكنند ، جايشان درخارج كشور نيست ، آنهابايد به نزد ملاها برگردند
سرپل ارتباطي ميان وزارت اطلاعات و مأموران
يكي از مأموريتهاي عليشاهي به محض ورود به فرانسه، برقراري تماس و ارتباط با مأموران رژيم مستقر در تيف (خروجي بريدگان در كمپ نيروهاي ائتلاف در عراق) بود. وزارت اطلاعات، از اين طريق درصدد بود تا با وعده اعزام نفرات به‌خارج كشور، عضوگيري در ميان ساكنان تيف را گسترش دهد.
يكي از عناصر عضوگيري شده كه مجيد روحي نام داشت، در نامه‌يي به عليشاهي نوشته بود:
«بهزاد سلام
«امروز جواب مصاحبه هاي UN را به ما دادند و من هم قبول شده ام حتماً اين را به دوستان اطلاع بده و بطور خاص روز جمعه اعلام كنيد من و بچه هاي ديگر منتظر كارهاي بعدي شما هستيم حتما” روي كارهاي ما تاكيد بكنيد و منتظر هستيم كه UN چه تصميمي در رابطه با ما مي‌گيرد.
بهزاد حتماً كارهاي شما در بيرون براي ما نتيجه مثبت دارد و خيلي از دوستان انتظار دارند كه شما چه اقدامي مي كنيد. متشكرم ...»
يكي از هموطناني كه مدتي را در تيف گذرانده، پس از خروج از عراق، در نامه‌يي كه از تركيه ارسال كرده، شمه‌يي از فعاليتهاي وزارت اطلاعات و مزدورانش در تيف را افشا نموده و از جمله به‌تماسهاي تلفني عليشاهي از ايران براي عضوگيري ساكنان تيف براي وزارت اطلاعات اشاره كرده است. ذيلاً بخشهايي از اين نامه را ملاحظه مي‌كنيد:
4آبان
«با سلام- مي‌بخشيد كه من بخاطر يكسري مسائل پناهندگي‌ام و اين‌كه فعلاً هيچ تأميني در اينجا ندارم اسم كامل خودم را نمي‌گويم ولي براي شهادت در هردادگاهي در اروپا و آمريكا آماده‌ام. راستش اينكارهايي كه اطلاعاتي‌ها مي‌كنند، ديگر رگ غيرت آدم را به‌جوش مي‌آورد و سكوت جايزنيست.
من خودم در اين خروجي تحت كنترل نيروهاي امريكايي بودم. راستش را بخواهيد، آن‌جا يك چراگاه وزارت اطلاعات شده و به‌اينكه اين نفرات از مجاهدين بيرون آمده اند و مثل ما ديگر نمي‌خواهند مبارزه كنند، ساخته نيست. بلكه ميخواهد همه را مزدور و تبديل به يك فيروزمند يا عليشاهي بكند..
در همين تيف همه محمد رزاقي معروف به « محمد رذل» و نادر نادري معروف به«نادر اطلاعاتي» يا «نادر پاسدار» را مي‌شناسند.
محمد رزاقي، نادر نادري و محمد كرمي مرتب پاي تلفن و تماس با تهران هستند. آنها به دور از چشم و گوش تلفنچي و مترجم و در يك گوشه خلوت، به آهستگي با آنطرف صحبت مي كنند و خط مي گيرند.
بهزاد عليشاهي مرتب با وزارت اطلاعات تماس داشت.»
تلفن موبايل تيف مهمترين وسيله ارتباطي وزارت اطلاعات با عواملش در تيف مي باشد. نفراتي كه از ايران مدتها زنگ مي‌زدند، بهزاد عليشاهي و سيروس غضنفري بودند. بهزاد عليشاهي با محمد رزاقي و نادر نادري چفت بود و باهم كار مي‌كردند. بهزاد عليشاهي مرتب با فردي بنام عليمراد تماس مي‌گرفت و به او مي فهماند كه زن و بچه‌اش كه در ايران هستند گروگان هستند . مثلاً ميگفت : اينها بي سرپناه اند، وضعشان خوب نيست و خيلي تحت فشار هستند ... عليمراد ابتدا به وي جواب رد داد. ولي بعداز دوبار ديگر كه بهزاد عليشاهي به او تلفن كرد، وضع روحي اش خراب شده بود و با گريه مي گفت بايد بروم ايران.
اينها مشتي ازخروار است و دل ما خيلي پر است . اگر در آينده فرصتي بشود، بيشتر خواهم نوشت. خداحافظ شما.
سناريو تكراري و مفتضح
بهزاد عليشاهي پس از رسيدن به‌اروپا از ايران، براي سفيدسازي خود يعني پوشاندن مأموريتش در خدمت وزارت اطلاعات رژيم، در مصاحبه‌يي با راديو صداي آمريكا در تاريخ 26 مهر 1384 ادعا كرد:
«من ابتدا از پايگاه اشرف فرار كردم و چون ديدم از كمپ آمريكا امكان فرار وجود ندارد، با هيأت صليب سرخ به ايران رفتم و در آنجا هم چون از طرف حزب اللهي‌ها و بسيجي‌ها به‌اتهام خيانت به‌ايران مورد بدرفتاري قرار مي‌گرفتم، ابتدا به تركيه و سپس به فرانسه گريختم».
سناريو فرار از چنگ وزارت اطلاعات، يك سناريو تكراري و مسخره است. چرا كه قبل از وي، به‌فاصله كوتاهي، چندين مأمور ديگر وزارت اطلاعات با همين سناريو مسخره فرار ساختگي، تلاش كردند اعزام خود توسط گشتاپوي ملايان در خارج را پرده‌پوشي و سفيدسازي كنند. وزارت اطلاعات اين سناريو را براي محمدحسين سبحاني، ادهم طيبي(ميلاد آريايي)، جمشيد طهماسبي، جواهري‌يار و ادوارد ترمادويان و تعدادي ديگر از مأموران خود توليد كرد. درحالي كه موارد فرار از زندانهاي رژيم آخوندي و وزارت اطلاعات آن در ربع قرن گذشته بسيار نادر و انگشت‌شمار بوده است و حال معلوم نيست چگونه اين مأموران پشت سرهم و در عرض چندماه، با سناريويي مشابه از دست رژيم گريخته و سپس به خارج كشور مي‌آيند، آن‌هم نه‌براي مبارزه و مخالفت با رژيم، بلكه كلية آنها براي مبارزه با اپوزيسيون اصلي رژيم يعني مجاهدين و مقاومت ايران!
علت طرح چنين سناريو مفتضحي از جانب مأموران رژيم كه از ايران به‌خارج اعزام مي‌شوند اين است كه آخوندهاي حاكم برايران آن قدر در صحنه بين‌المللي بي‌آبرو هستند، كه تبليغات رسمي آنها برضد اپوزيسيون و مقاومت‌ ايران ارزشي ندارد. بنابراين آنها تلاش مي‌كنند مأموران خود را با ماسك اپوزيسيون به‌صحنه بفرستند يا ارگانها و انجمنهاي پوششي به‌وجود بياورند و تبليغات و كارزار اهريمن‌سازي خود عليه مجاهدين و مقاومت را از پشت اين ماسكها ارائه دهند و مدعي شوند كه اين مخالفت با مجاهدين گويا از موضع رژيم آخوندي و وزارت اطلاعات آن نيست. تا به‌زعم خود خريداري پيدا كند. اين رژيم تاكنون بيش از 120 هزار تن از اعضا و هواداران مجاهدين و مردم ايران ايران را اعدام كرده و بيش از 500 هزار نفر از آنها را شكنجه و زندان نموده و به‌همين خاطر 60 بار در ارگانهاي مختلف ملل متحد، محكوم شده است. چنين كارنامه سياهي از جنايت و نقض حقوق بشر و بدناميهايي از قبيل «بزرگترين دولت حامي تروريسم» به وي اجازه نمي‌دهد كه تبليغات و دعاوي خود را از طريق مقامها و ارگانهاي رسمي‌اش عليه مقاومت، به‌پيش ببرد. از اين رو ، وزارت اطلاعات آخوندها، با اعزام و لانسه كردن مأموران خود تحت پوشش اپوزيسيون و با شكل دادن انجمنهاي باصطلاح مستقل (با ژست مخالف رژيم) ، با ايجاد سايتهاي اينترنتي غربي مأب، با توليد و پخش انبوه نشريات، جزوات، كتابهاي رنگارنگ، با برگزاري جلسات و كنفرانسهاي فرمايشي بوسيله همين مأموران و انجمنها و كانونهاي پوششي و.... توطئه ها و طرحهاي سياسي و تبليغاتي خود را عليه مقاومت در اين كشورها به اجرا ميگذارد. مأموراني كه با كتمان ماهيت واقعي خود و وابستگي‌شان به وزارت اطلاعات ملاها، خود را «اعضا و مسؤلين سابق مجاهدين» كه هم‌چنان مخالف رژيم آخوندي هستند، معرفي و پرزانته ميكنند.
اما با وجود همه سناريوسازيها، اين گونه فرارهاي ساختگي نتوانسته كسي را بفريبد و مأموران اعزامي نظير عليشاهي مجبور شده‌اند، قضيه را دور بزنند يا از اصرار بر سناريوهاي مسخره، زير رگبار سؤالها، دست بردارند.
بهزاد عليشاهي، در مصاحبه با راديو فردا (27مهر1384)، در پاسخ به‌اين سري سؤالها نهايتاً مجبور شد بگويد «اصلاً من را وزارت اطلاعات فرستاده، ولي اين اسناد را دارم، اين مدارك را دارم…».
با توجه به ‌برملاشدن ماهيت ضدانساني ديكتاتوري مذهبي حاكم برايران و انزواي روزافزون آن به‌عنوان كانون صدور تروريسم و بنيادگرايي و به‌خاطر تلاش براي دستيابي به‌سلاح اتمي، آخوندها بيش از پيش برون‌رفت خود را در سركوبي و مهاركردن اپوزيسيون اصلي خود جستجو مي‌كنند. زيرا سرانجام تهديد اصلي موجوديت خود را مجاهدين و مقاومت ايران مي‌داند. از اين رو به‌خصوص در صحنة بين‌المللي رژيم به‌وسيلة وزارت اطلاعات و سفارتخانه‌هاي خود تلاش مي‌كند با بكارگيري مأموران اعزامي نظير عليشاهي و دهها مأمور ديگر نظير او، تحت عنوان اپوزيسيون و اعضاي سابق مجاهدين و انجمنهاي پوششي، پارلمانترها، محافل سياسي و مراجع حقوق بشري، به‌ويژه حاميان مقاومت را با اكاذيب تبليغاتي و كارزار اهريمن‌سازي خود عليه مقاومت تحت تأثير قرار داده و چهرة مقاومت را مخدوش سازد. از جمله اين كه جرائم و جنايات خود (شكنجه، اعدام و سركوبي) را به‌مناسبات دروني مجاهدين و مقاومت نسبت داده تا مخاطبان را عليه اپوزيسيون اصلي رژيم برانگيزد. هدف رژيم از اين كارزار دروغپردازي اين است كه به‌هر‌طريق شده، به‌دولتهاي اروپايي دستاويزي بدهد تا آنها را در ايجاد محدوديت و اعمال فشار عليه مقاومت سهيم سازد. و از سوي ديگر، سركوبي اپوزيسيون توسط رژيم را مشروع جلوه دهد.
گزارشهاي دستگاههاي امنيتي كشورهاي اروپايي اين توطئه‌هاي رژيم آخوندي براي اهريمن‌سازي از مقاومت ايران را به‌خوبي اثبات كرده است. گزارشهاي سالانه اداره حراست از قانون اساسي آلمان BFV تصريح مي‌كنند كه هدف اصلي وزارت اطلاعات در خارج از كشور شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين خلق ايران است و اين وزارتخانه تلاش مي‌كند با استخدام اعضاي سابق از اين سازمانها اطلاعات جمع آوري نموده و با پخش اطلاعات دروغ عليه مجاهدين آنها را تضعيف و بي اعتبار كنند.
سازمان امنيت هلند (AIVD) در گزارش سال 1998خود مي‌نويسد: «...هنوز هم ديده مي‌شود كه سازمانهاي امنيتي ايران در هلند فعال هستند ماٌموران ايراني مصمم هستند كه اعضاي گروههاي اپوزيسيون را پيدا كرده تا بدين‌وسيله آن سازمانها را بي‌ثبات كنند. به‌ويژه اعضاي كنوني و سابق مجاهدين خلق مورد توجه زياد سازمانهاي امنيتي ايران هستند. سازمان (امنيت ايران) از فشار(intimidation) بر روي ايرانيان براي همكاري استفاده مي‌كند.
يك‌سال بعد سازمان امنيت هلند (AIVD) گزارش داد «مجاهدين خلق MEK مهمترين سازمان اپوزيسيون ايران بود و در هلند نمايندگي دارد... در غرب فعاليتهاي مجاهدين خودش را به ترتيب‌دادن تظاهرات و دادن اطلاعات شفاهي و كتبي محدود مي‌كند . اين گزارش در سالهاي بعد نيز مورد تاكيد قرارگرفته است .
در موارد متعددي، پارلمانترها و مخاطبان كه از اين تاكتيك فريبكارانه رژيم ايران و گشتاپوي آن مطلع شده‌اند، با موضعگيري قاطع و روشنگرانه خود، ديكتاتوري مذهبي و حاكم برايران و مزدوران اعزاميش را محكوم كرده‌اند.
وين گريفيث، نماينده سابق پارلمان انگلستان در شهادتنامة خود در دادگاه پوآك افشا كرد:
«من به‌وسيله تجربه شخصي و هم‌چنين تجربيات همكارانم در پارلمان انگلستان، مي‌دانم كه هرگاه يكي از اعضاي پارلمان حمايت خود براي اهداف آزادي و دموكراسي سكولار در ايران، كه توسط شوراي ملي مقاومت و مجاهدين مطرح مي‌شود را اعلام مي‌كند، بلافاصله از منابع مختلفي بمباران تبليغات دروغين مي‌شود. برخي نمايندگان مجلس عوام و اعيان به‌طور مستقيم توسط سفارت ايران در لندن مورد تماس قرار مي‌گيرند تا نمايندگان را قانع سازند كه رژيم ايران را نشناخته و در مورد ماهيت شوراي ملي مقاومت و مجاهدين فريب خورده‌اند. از طرف ديگر اعضاي بريده مجاهدين به‌خدمت رژيم ايران درمي‌آيند تا اطلاعات دروغ عليه مجاهدين را در اختيار اعضاي پارلمان قرار دهند. »
اقدامات دستگاههاي جاسوسي و اطلاعاتي رژيم ملايان و مأموران وابسته به آن عليه مقاومت ايران آن قدر گسترده است كه براساس مصوبات شوراي اروپا، همه دولتهاي عضو به «اقدام هماهنگ براي اخراج و ممانعت از ورود پرسنل اطلاعاتي و امنيتي ايران در كشورهاي عضو اتحاديه اروپا» متعهد شده‌اند.
ماموريت اصلي بهزاد عليشاهي در سالهاي اخير، مراجعه به پارلمانترها و شخصيتهاي اروپايي است كه در حمايت ازمقاومت ايران و عليه رژيم موضعگيري مي كنند. وي تلاش مي‌كند با سمپاشي عليه مقاومت ايران، مانع حمايت نمايندگان كشورهاي مختلف ازمقاومت ايران بشود. اين مأموريت به كمك سفارت رژيم آخوندي درفرانسه و كارگزاران و لابي‌هاي خارجي رژيم در هركشور انجام مي‌گيرد.

Donnerstag, 13. März 2014

امتناع زندانی سیاسی سعید ماسوری از اعزام به بیمارستان

سعید ماسوری زندانی سیاسی از اعزام به مراکز درمانی و در اعتراض به برخوردهای غیر انسانی با زندانیان امتناع کرد.

بنا به اطلاع روز چهارشنبه ۲۱ اسفند ماه قرار بود سعید ماسوری به مراکز درمانی خارج از زندان اعزام شوند.

این زندانی سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج در اعتراض به برخوردهای غیر انسانی با زندانیان هنگام اعزام به مراجع قضایی و مراکز درمانی و همچنین ضرب و شتم لقمان مرادی هنگام اعزام به دادگاه به مسئولین اعلام کرد که به هیچ وجه حاضر به ترک سالن خود نیست.

لقمان مرادی زندانی سیاسی کرد روز یک‌شنبه ۴ اسفند ماه هنگام اعزام به دادگاه مورد ضرب و شتم شدید از طرف مسئولین زندان قرار گرفت.

سعید ماسوری در دی ماه سال ۱۳۷۹ به همراه غلام حسین کلبی به اتهام رابطه با سازمان مجاهدین خلق در شهرستان دزفول بازداشت و تا این لحظه را بدون هیچ‌گونه مرخصی در بازداشت‌گاه اداره اطلاعات اهواز، اوین و رجایی شهر سپری کرده است.

نامبرده در سال ۱۳۸۱ و در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد ولی در ‌‌‌‌نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد.

سعید ماسوری از زمان دستگیری مدت ۱۴ ماه را در سلول انفرادی اداره اطلاعات اهواز سپری کرد و سپس او را به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال دادند.

Dienstag, 11. März 2014

انتخاب مريم رجوی به عنوان «پرافتخارترين» زن سال ۲۰۱۳ ، توسط انجمن غيردولتی «جی.بی.ای» از انجمنهای مشورتی سازمان ملل

«انجمن معتقدان به خدا» ـ جی.بی.ای ـ از انجمنهای مشورتی سازمان ملل متحد، اعلام کرد اين انجمن در آستانه روز جهانی زن از بين سه کانديدا، خانم مريم رجوی را به عنوان «پرافتخارترين» زن سال ۲۰۱۳ انتخاب نمود. کانديداهای ديگر ميشل اوباما، بانوی اول آمريکا و سونيا گاندی رهبر حزب کنگره هندوستان بودند.

سازمان غيردولتی جی.بی.ای با نزديک به پنجاه سال سابقه در دفاع از حقوق بشر و صلح جهانی، در آستانه ۸مارس، يک زن را که در طول سال ۲۰۱۳ بيشترين خدمت به کشور خود با وجود تمامی شرايط نامساعد کرده باشد و صدای نقض حقوق بشر در سرزمينش را منعکس کرده يا در بهبود شرايط اقتصادی هوطنانشان و کمک به اهداف اجتماعی ديگر تأثير گذار بوده، برای قدرد انی انتخاب نمود.

انجمن «جی.بی.ای» اسامی سه کانديدا برای سال ۲۰۱۳ را که از بين ده ها زن برجسته از نقاط مختلف جهان انتخاب شده بودند، در روز دوم مارس اعلام کرد و سپس در روز ۴مارس در نشست کميته اجرايی خود مريم رجوی را به عنوان پرافتخار ترين زن سال که بايد مورد قدردانی قرار بگيرد، از بين اين سه کانديدا معرفی نمود.

به دنبال اين انتخاب پرفسور راج بالدو، رئيس انجمن و از دانشمندان شناخته شده در تئوريهای کيهانی، طی سخنانی در تشريح علت انتخاب مريم رجوی گفت:
۱. مريم رجوی زنی بزرگ و شجاع در سياستهای کشورش است. همانند خانم اينديرا گاندی که زمانی نخست وزير هند بود و رهبری جنبش عدم تعهد را برعهده داشت.

۲. مريم رجوی ثابت کرده است يک شخصيت ممتاز است. او می تواند به خوبی و به درستی با مادر ترزا در زمينه خدمات اجتماعی قياس شود.

۳. بيش از يک دهه است که وی مشغول مبارزه برای آزادی واقعی ايرانيان از ديکتاتوری آخوندها بوده است. رژيمی که پيوسته ظلم زهرآلود سرکوب را روی شهروندان بيگناه ايران از ابتدای حکومتش پاشيده است.

۴. مريم رجوی بگونه ای وقفه ناپذير توجه رهبران جهان را برای پايان دادن به ديکتاتوری در کشورش و قتل عام ايرانيان بيگناه در داخل و خارج ايران که به طور مستقيم يا غيرمستقيم توسط رژيم ايران صورت می گيرد، جلب کرده است.

۵. مريم رجوی حقوق تمامی ايرانيانی را که در کشورهای مختلف به عنوان پناهندگان رسمی سازمان ملل هستند حفاظت کرده است. او برای پايان دادن به رنج هموطنان بيگناهش، يا لااقل کاهش عذاب آنها، توجه اغلب رهبران جهان، از جمله سازمان ملل و آمريکا را به اعمال بسيار وحشيانه و غيرانسانی رژيم ملايان جلب نموده است.

۶. وی همواره توجه قهرمانان حقوق بشر هم چون سازمان ملل و آمريکا به نقض شديد حقوق بشر توسط رژيم ملايان جلب کرده است.

۷. مريم رجوی زندگی خود را وقف انسانيت در کليت آن و ايرانيان به طور خاص نموده است که اين جزوهفت پايه ای است که طبق آن خانم رجوی برای اين افتخار نادر برای روز جهانی زن در ۸مارس ۲۰۱۴ انتخاب شده است“.

پرفسور بالدو در خاتمه سخنانش از جانب خود و «انجمن معتقدان به خدا» اين انتخاب را به خانم رجوی و «تمامی هواداران او در سراسر جهان» تبريک گفت و افزود: «اين انتخاب حاوی پيام بزرگی برای شرافت انسانی زنان است. زنانی که دارای توانی برتر، بی همتا و بی حد خواهند بود اگر چنان چه هر کدام از آنها، هم چون مريم رجوی مصمم به انجام اين وظيفه باشند».

Samstag, 8. März 2014

جشن چهارشنبه سوری آتشین در شهر کلن المان






جشن چهارشنبه سوری آتشین
پایان سال 1392
زردی نکبت رژیم آخوندی را در شعله های سرخ مقاومت به آتش کشیده و در جشن چهارشنبه سوری درواپسین روزهای سال، دست افشان و پای کوبان با امید سرنگونی استبداد دینی حاکم بر ایران زمین به پیشواز سال 1393 خورشیدی می رویم. 
 زمان:18.3.2014
ساعت:18:30

شورای ایرانیان شهر کلن

Adresse: Kölner Jugendpark ,  Sachsenbergstraße, 51063 Köln  

Montag, 3. März 2014

عيسي آزاده از هتل مهاجر تا بازگشت مخفيانه به ايران

ولي فقيه ارتجاع علاوه براستفاده اين قبيل مزدوران در داخل كشور براي سوخت رساني به ماشين فرسوده و رسواي دروغ پراكني شبكه گشتاپوي آخوندي در اروپا، جديدترين محصول صنعت«منتقدسازي» عليه مجاهدين را آمادة عرضه به بازار سياست فريب و نيرنگ كرده است.
عيسي آزاده مستخدم جديد وزارت اطلاعات به دليل عدم توان تحمل سختيهاي مبارزه و پس از چندين بار اتمام حجت توسط سازمان، در 6دي ماه1391، خودش را تسليم نيروهاي عراقي كرده و به هتل مهاجر در بغداد(پايگاه وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس براي توطئه عليه مجاهدان اشرفي) رفت.
سند زير اتمام حجت سازمان مجاهدين خلق ايران و پاسخ وي براي تعيين تكليف در شرايط سخت مبارزه در سال91 مي باشد.
هوالحق
ابلاغيه مجدد تعيين تكليف عيسي آزاده در مرحله سرنگوني 26آبان91
تعيين تكليف نهايي و موضع اينجانب به شرح زير است.
در آستانه عاشوراي حسيني بار ديگر با رهبران عقيدتي ام تجديد عهد كرده و سوگند مي خورم تا سرنگوني رژيم پليد خميني تا آخرين نفسم و قطره خونم استوار باشم. و يكبار ديگر اعلام مي كنم كه هيهات مناالذله
عيسي آزاده 26/8/91
امضاء
با اشراف و آگاهي به تمام مواد و محتواي آنچه به من ابلاغ شد كه در اين مرحله خودم را تعيين تكليف كنم. با توجه به مرحله سرنگوني رژيم ضدبشري خميني و وظيفه اي كه در اين مرحله بر عهده ام است آمدن از اشرف به ليبرتي را فقط پلي به سوي تهران مي دانم و لاغير. بر همين اساس بر تمام سوگندها و تعهدات قبلي پاي مي فشارم و از هرگونه زالوصفتي و خيانت به خون 120هزار شهيد تبري جسته و در آستانه عاشوراي حسيني با هيهات مناالذله به هر چه ننگ و زالو صفتي، سوگند مي خورم كه تا سرنگوني اين رژيم پليد لحظه اي  درنگ نكنم. تا چشم  خلق ستمديده با ديدن مهر تابان و شير هميشه بيدار روشن شود. از خدا مي خواهم كه من را بر اين راه هرچه استوارتر و اراده ام را راسخ تر كند. خدايا تو را به اين نعمت راه يافتگي شكرگزارم و بزرگترين آرزويم مجاهد ماندن و مجاهد مردن است.
الذين قالو ربناالله ثم استقاموا و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلو تبديلا
والسلام
درود بر رجوي
مرگ بر اصل ولايت فقيه
عيسي آزاده 26آبان1391
امضاء
بنابر اطلاعيه كميسيون امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت به تاريخ4اسفند92 مزدور عيسي آزاده در چند ماهي كه در هتل اطلاعات آخوندها در بغداد(هتل مهاجر) اقامت داشت به طور كامل توسط«سجاد» و «موسوي» و «حسيني» به خدمت وزارت اطلاعات در آمد و به همكاري تمام عيار با آنها، از جمله تهديد و تطميع ساير افراد مستقر در هتل مهاجر براي تن دادن به اطلاعات آخوندها پرداخت.
مزدور عيسي آزاده همچنين با كمك دستيار افغاني مارتين كوبلر به نام دوراني به فرستادن پيغامهاي وزارت اطلاعات براي برخي از ساكنان ليبرتي مبادرت مي كرد كه با افشاگري و شديدترين اعتراض آنها مواجه شد.
پاداش اين خوش خدمتي ها، خروج آزادانه از«هتل» و رفت و آمد آزاد در شهر بغداد بود در حالي كه سايرين بدون موافقت مأموران اطلاعات و بدون كنترل و همراهي مأموران عراقي امكان خروج از هتل و رفت و آمد نداشتند. وي به مدت يك سال در سرپل وزارت در منتهاي خود فروختگي در خدمت  به مأمورين اطلاعاتي و امنيتي رژيم آخوندي و نيروهاي امنيتي عراق از چيزي فروگذار نكرد و طي ديدارهاي متعدد و مستمر با تروريستهاي سفارت رژيم در بغداد، آمادگي خود را براي همكاري تام و تمام اعلام نمود و به اين ترتيب ريل مزدوري و منتقد سازي اين خائن به جريان افتاد.
رسانه هاي رژيم در باره ريل مزدوري چنين عناصري كه در هتل مهاجر نگهداري مي شوند، از قبل نوشته بودند:
«به گزارش انجمن دفاع از قربانيان تروريسم به نقل از سايت سراج 14، بنابر اعلام يک منبع آگاه، از اسفندماه سال ‏۹۰‏ تاکنون ‏۱۴‏ نفر از اعضاي فريب خورده … منافقين از اردوگاه ليبرتي در بغداد فرار کردند‏. ‏
اين مقام که نخواست نامش فاش شود، افزود‏: ‏دو نفر از اين افراد به علت ابتلا به بيماري‌هاي تنفسي و سرطان و کم توجهي رهبران و مسوولان گروهک تروريستي منافقين پس از خروج از اردوگاه ياد شده فوت شدند و ‏۱۲‏ فراري ديگر اين گروه … براي دريافت اطلاعات از اين گروهک … در اختيار نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي قرار دارند‏». (انجمن عدالت آخوندي اول آذر91)
بعد از آن سايتهاي زنجيره اي رژيم، ورود اين عنصر خائن به جرگة مامورين وزارت را تبريك گفتند:
«به عيسي آزاده رها شده ديگري از فرقه ترور و وحشت رجوي تبريك و تبريك مضاعف به خانواده ي ايشان مي گوييم». (نجات رژيم 19خرداد92)
پیام تبریک علی مرادی، به مناسبت رهایی آقایان کریم قصیم و روحانی
تاریخ : سه شنبه 21 خرداد 1392
با سلام و خوش آمد خدمت شما دوستان سابق و جدیدالاحق و سلام و تبریک به آقای اسماعیل وفا یغمایی و عیسی آزاده و همه آزاده های دیگر که علیه قوانین برده داری و اسارت فرقه رجوی سر به شورش برداشته اید و یکی پس از دیگری اردوی رجوی را به مقصد دنیای آزاد ترک میکنید.
«نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي» جنايتكار، پس از خدمات يك ساله نامبرده بعنوان«پيش پرداخت» خيانت و جنايت، او را از هتل مهاجر بغداد، مخفيانه به داخل كشور منتقل كردند.
گشتاپوي آخوندي يك پاسپورت ايراني به شماره  16359085 با تاريخ 24 بهمن 1391 را براي اين مزدور صادر كرد. در قدم بعد او را براي«توجيه و آموزش» به منظور انجام مأموريتهاي محوله به ايران برد. وي اكنون در خدمت گشتاپوي آخوندي در خط تهران - كرمان - جيرفت، به كار مشغول است.
طبق گزارشهاي به دست آمده از داخل رژيم، وي به خاطر اطلاعاتش از محوطه داخل ليبرتي، در طراحي حمله موشكي به ليبرتي شركت  داشته است.
برخلاف هميشه كه بازگشت خائنانه و خفت بار خائنين به آغوش ولايت را سايتها و رسانه هاي رژيم در بوق و كرنا كرده و انعكاس مي دادند، جهت بهره برداري هر چه بيشتر از اين عنصر خودفروخته، وي را بي سر و صدا به ايران برد تا پس از چند ماه كارآموزي توسط وزارت اطلاعات، بتوانند در گام بعد و ادامه مزدوري او را به اروپا اعزام كنند، تا با گذراندن ريل پناهندگي و مخفي كردن ردپاي رژيم، حضور وي در اروپا را سفيدسازي كرده و در اولين فرصت تحت عنوان«منتقد» روانة نمايشات رسواي شبكة مأموران برون مرزي وزارت جاسوسي و كشتار نمايند.
پيش از اين نيز، وزارت بدنام اطلاعات تعدادي از مأموران خود از جمله جواد فيروزمند، محمدحسين سبحاني، بهزاد عليشاهي، بتول سلطاني و … را به شيوة و سناريوهاي مشابه و با تئوري حجاريان و الگوي شاگرد جلاد اوين، به كشورهاي مختلف اروپايي فرستاد. آنها تحت عنوان«اعضاي سابق» و با ماسك«منتقد» عليه مجاهدين و مقاومت ايران به خدمتگزاري آخوندها مشغول شدند.
لازم به ذكر است كه مأموران گشتاپوي آخوندها نه تنها عليه اپوزيسيون رژيم ملايان و مجاهدين، بلكه عليه پناهندگان و پناهجويان ايراني در ‏كشورهاي اروپايي هم عمل مي‌كنند و فاشيسم ديني در شرايط نياز آنها را مورد استفاده تروريستي نيز قرار خواهد داد.
اداره حراست آلمان در گزارشهاي ساليانهٌ خود دربارهٌ فعاليتهاي اطلاعات آخوندها در اين كشور نوشته است:
«وظيفه اصلي دستگاه سرويس اطلاعاتي رژيم ايران، زيرنظر گرفتن و مقابله متمركز با گروههاي مخالف در داخل و خارج كشور است. فعاليتهاي جاسوسي رژيم ايران كه عليه آلمان صورت ميگيرند، اغلب توسط وزارت اطلاعات انجام ميشوند. يك موضوع محوري در فعاليتهاي جاسوسي اين رژيم، شناسايي مخالفان تبعيدي در بين جامعه ايرانيان مقيم آلمان است كه جمعيت آنها به 50.000 نفر بالغ ميشود. در اين رابطه، سازمان مجاهدين خلق ايران و شوراي ملي مقاومت ايران به طور خاص در مركز فعاليت‌هاي جاسوسي رژيم ايران قرار دارند».
بخشي از سوابق:
عيسي آزاده كه در سال 1360دستگير شده و پس از توبه و قول همكاري آزاد شد. خودش نوشته بود«… در زندان عليرغم يك سال و نيم تحمل انواع فشارها در آخر از خودم ضعف نشان دادم. با ندامت از زندان آزاد شدم. اما بالاخره خرد شدم و تعهد دادم و آزادم كردند. از زندان كه آزاد شدم زن گرفتم و رفتم دنبال كار و زندگي خودم  …»
در آبان 1389 نيز دختر اين مزدور كه با يك مامور اطلاعات به نام محسن آستاني ازدواج كرده بود، جلوي درب اشرف رفته و با شركت در نمايشها و سنگ پراني هاي مزدوران به مجاهدان اشرفي خواستار بازگشت پدرش به ايران شده بود.
او در سيرك مزدوران و كنار لباس شخصي هاي رژيم هم چون محمد اكبرزاده، رضا رمضاني، ثريا عبداللهي، فنودي، و … به لجن پراكني و سنگ پراني يا زدن سنگ با تيركمان عليه ساكنان اشرف مبادرت كردند.

Mittwoch, 26. Februar 2014

کنوانسیون جوامع ایرانیان تجلی پر شور وحدت و عزم سرنگونی

رحمان کریمی

   در ایام اخیر دو مقاله از آقایان « مهرداد هرسینی » و « محمد قرائی » در باره کنوانسیون جوامع ایرانیان خواندم که هر دو از منظر محتوایی ، جالب و خواندنی بودند . نگارنده توجه خوانندگان گرامی را بدین نکته ملموس و حساس جلب می کنم که وقتی در نظر بگیریم که رژیم مرگبار و اوباش فاشیستی ملا – پاسدار حاکم بر ایران با تمام قوا و امکانات در دسترس در پی حذف مقاومت ایران از صحنه سیاسی ملی و جهانی ست که اگر ممکن نشد که خوشبختانه هرگز نخواهد شد ، لااقل آن را کوچک ، کمرنگ و بی اعتبار و بی بخار کند که این انتظار را نیز با خود به گور خواهد برد ؛ می توانیم به اهمیت و ضرورت همه جانبه برنامه شکوهمند و کوبنده و گیج کننده کنوانسیون جوامع ایرانیان واقف شویم . هنوز چنین برنامه یی بپایان نرسیده ، اثر کوبنده آن را در زوزه واژگان بریده مزدوران گرفته تا دیگر ایادی رژیم قابل رؤیت می شود. جنس جَلـَب ملا - پاسدار خون و مال و عِرض و غرور و عزت و فهم و شعور ملت خوار ، یک پاپاسی هم تا برایش سود و استفاده یی نداشته باشد نه خرج می کنند و نه به کسی می دهند . حال در نظر بگیریم که برای محو یا تضعیف سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران ، طی سال های متمادی چه خاصه خرجی های بی حساب و کتاب کرده و همچنان می کنند . کسانی که با دجالیت ها و ملعنت های خود روی شیطان را سپید کرده اند ، احمق نیستند که چنان هزینه های سنگین و سرسام آوری را خرج سازمانی کنند که یک فرقه کوچک است و نه یک سازمان فعال و تهدید کننده. خرج سازمانی کنند که به علت یک خروار اشتباهات فاحش رهبری !! دارد در خود فرومی ریزد و آب می شود !! . برای یک ناظر و مشاهده گر بی طرف که نخواهد از موضع حب یا بغض نگاه کند ، بخوبی قابل فهم است که برخلاف گرد و خاک بلند کردن های مأموران لباس شخصی رژیم در خارج و داخل کشور و انواع معاندان و انتقامجویان ، این ملا – پاسدارهای حاکمند که دشمن قوی پنجه و از پای در نیامدنی خود را بخوبی می شناسند و عیار و پتانسیل مبارزات سیاسی آن را هرچند به گونه زهر مار هضم و جذب کرده اند و چنین است که تب و تابی به جانشان افتاده است که جز مرگ ، دوا و درمانی برای آن نیست .

  نگارنده متأسفانه افتخار حضور نداشتم اما از طریق اینترنت برنامه را دنبال کردم . بی مبالغه کنوانسیون جوامع ایرانیان با حضور مریم قهرمان رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران ، حامل پیام های متعددی بود که لزوم اظهار عینی آن دراین مقطع زمانی بسیار لازم و ضروری می بود. رژیم درمانده که کارش  با موشک پرانی ها و شبیخون قتل عام ها و انواع تضییقات و فشارها و منع و محدودیت های حیاتی روی قهرمانان بی نظیر ما در لیبرتی به نتیجه مطلوب نرسیده ، در نهایت بغض و کین و استیصال به مشتی قلم به مزد امید بسته تا مگر از قِبَل لجن پراکنی ها ، جعل و تحریف ها و یک سلسله دروغ ها و تهمت های دانه درشت آنهم مستقیما متوجه مسعود و مریم ، بتوانند مقاومت ایران را بی اعتبار ، بال و پر کنده و زمینگیر کنند. زهی خیال باطل ! . دراین میدان منجلابی ست که مفهوم « انتقاد » هم لوث می شود. قلمزنان به اتکای این عنوان انگار که با شهر کور وکران سر و کار دارند ، همان حرف ها و فاکت های وزارت اطلاعاتی بکار می گیرند که بریده مزدوران شناخته شده . انتقاد چه در ادبیات و هنر و چه در علوم اجتماعی دیگر و از جمله سیاسی ، بدین معنا نیست که منتقد یک سلسله از عیوب را ردیف کند. به چنین کسی می گویند مغرض یا دشمن . کار منتقد ، سره و ناسره را ارائه کردن است . یعنی هم بیان معایب و اشکالات و هم محاسن و امتیازات . حافظ جان هم می گوید: « عیب می جمله بگفتی ، هنرش نیز بگو » . این خانم ها و آقایان هر کدام به انگیزه و دلیلی نمی توانند جز اشکال آنهم با درشت نمایی آن ، چیز دیگری ببینند. صرف نظر از کند و کاو تحلیلی علت ها باید گفت این از معایب دیرپای جامعه ما خاصه بخشی از قشر  تحصیلکردان و مدعیان روشنفکری ست . رهبر سترگ عزم و پاکباز مقاومت ایران را به خود خواهی متهم می کنند ، حال آنکه با حد اقل شعور از خلال نوشته های آنان می توان خود بزرگ بینی ، خود پسندی و خود محوری آنان را دریافت . برخلاف تواضع و فروتنی های کاذب و مردم فریب که یا از سرشت و طبیعت خود و یا از عصر ملایان و یا هر دو آموخته اند ، درچنان باور ذهن و روان پریشی بسرمی برند که پندارند رکن رکینی از ارکان سرنوشت ساز ملک و ملت اند و هر کدام سر ستونی از آن دیار ملا زده را بر دوش خود حمل می کنند.

  کنوانسیون جوامع ایرانیان بیانگر این واقعیت بود که نه تنها از تلاش های مذبوحانه رژیم و معاندان ، چیزی از صفوف مقاومت ایران کم نشده بل جوش و خروش و حضور مصمم تری  هم پیدا کرده است . ما شاهد انبوه جوانانی بودیم که در خارج کشور بزرگ شده اند و کاملا و بیش از امثال مخلص با تحولات جهانی دمخور و آشنا ، اما باور و اعتقاد راسخ خود را به مجاهدین خلق به رهبران این سازمان کوشنده و پر تکاپو و به شورای ملی مقاومت ارزنی از دست نداده اند. آنان همه تحصیلکرده دانشگاه های خارج کشور و متخصص در رشته یی علمی . اگر اینان نماینده و مظهر جوانان آرزومند و در بند ایران زمین نیستند ، پس بگویید چه کسانی هستند ؟ نکند همین بریده مزدوران مواجب بگیر وزارت بدنام اطلات رژیم ! . آن جوانان و متخصصانی  می توانند مظهر باشند که در کار مبارزه با رژیم همه امکانات خود را در صحنه فعالیت ، خرج کنند وگرنه ما تعداد قلیلی متخصص هم می شناسیم که یک پایشان در خارج کشور و پای دیگرشان در داخل در خدمت رژیم است . مقاومت سرفراز ایران درگیر یک مبارزه و مقابله جانانه و بی تعارف سیاسی ست با رژیم ، با ایادی « وتنی » و خارجی رژیم . پیشاهنگان جان و هستی بر کف این مقاومت یعنی مجاهدین خلق به حکم شرایط نامساعد بین الدول حاکم ، ناگزیرند که مبارزه سیاسی خود را در چندین جبهه سازماندهی و بسیج کنند. بدینگونه است که من به جرأت می گویم که تاریخ معاصر جهان ، چنین مبارزه دشمن گداز را بیاد ندارد . از سر پیسی و بی تکلیفی و زهرپاشی ادعا می کنند که کدام سیصد انجمن و بنیاد ؟ ! . در ایام پخش برنامه و باز پخش آن در سیمای آزادی ، همچون نوار فیلم ؛ پوسترهای تشکل ها به معرض دید آمد . البته خانم ها و آقایان گناهی ندارند چون دیدگان آنها فقط چیزهایی را می بیند که مطبوع طبعشان باشد.

  وقتی می دانیم که اتحاد استعمار با ارتجاع امری ست تاریخی و لازم و مقدس و پر برکت برای صاحبان تراست ها و کارتل ها ، وقتی می دانیم که استعمار نمی تواند با جنبش های مترقی آزادیبخش سر سازگاری داشته باشد و لاجرم مثل ارتجاع حاکم اقلیمی در اندیشه حذف یا تضعیف آن است ، آنگاه است که به اهمیت درخشان و پرمعنا و پیام برنامه یی همچون کنوانسیون جوامع ایرانیان ، پی می بریم . بگذار تا دشمن و دشمنان آب در هاونگ بکوبند و باد را غربال کنند ، بگذار زمان همچنان با مقاومت ایران و مقاومت ایران با زمان به پیش رود تا نسل های حاضر شاهد فردایی محتوم شوند. فردای سقوط جنایتکاران فاسد. مخلص به تجربه بیست سال معاشرت توأم با مداقه دریافته ام که مجاهدین خلق در درجه اول خواهان سرنگونی برای استقرار دموکراسی و آزادی در میهن شان هستند. کسب قدرت برای آنان مقام اول را ندارد هرچند اگر داشته باشد امری ست طبیعی و جهانی . یعنی هر حزب و سازمان سیاسی حتا در کشورهای غربی در کار کسب قدرت یا سهیم شدن در قدرت هستند و در این امر عادی ، چیز غیرعادی وجود ندارد. احزاب و سازمان های سیاسی که انجمن ها و مؤسسات خیریه نیستند . هدف و برنامه برای کشور و ملت خود دارند . اگر خیر دموکراسی غرب به ما نمی رسد ولی برای ملل خودشان به حد متعارف ، هست . انتخابات تعیین کننده می شود . مریم قهرمان ، حقا بار سنگین و حطیری را بدوش دارد . او در عرصه سیاسی ، همه جا با پشتوانه بی دریغ انبوه پرشمار و فعال هواداران و اعضا ، دشمن غدار را دنبال می کند و حضور یک ملت دست و پا بسته را ، تجسم عینی می بخشد . حضور مریم در جهان عرب و در غرب برای رژیم عذاب دهنده و خفقان آور است . حقا که مسعود قهرمان ، انتخاب بجا و اصلحی کرده است . پس درود بر هر دو و یاران آنان در لیبرتی و اقصا نقاط جهان .                                


Sonntag, 23. Februar 2014

اطلاعيه كميسيون‌‌‌‌‌ امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت



هتل مهاجر در بغداد پايگاه وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس براي توطئه عليه مجاهدان اشرفي
به خدمت گرفتن مزدوران تحت عنوان اعضاي سابق مجاهدين براي لجن پراكني و شيطان سازي يا جاسوسي و اقدامات تروريست عليه مقاومت ايران روش دائمي و شناخته شده دستگاههاي كشتار و ترور و جاسوسي رژيم آخوندي مانند وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و نيروي قدس، در سه دهه گذشته بوده است. همچنانكه در گزارش ارتش آزاديبخش ملي ايران درباره «اعدام جمعي ، گروگانگيري، تخريب و انفجار» در اشرف آمده است، بُنجُل ترين مزدوران تحت عنوان «اعضاي سابق مجاهدين» براي توبه و ندامت و مصرف در كازار علني عليه مقاومت مورد استفاده واقع مي شوند و شماري از آنها براي «تجسس» و كارهاي اطلاعاتي يا تروريستي در پوششهاي مختلف به خدمت گرفته مي شوند. اين موضوع در دو دهه گذشته، بارها در گزارشهاي دستگاههاي امنيتي كشورهاي مختلف مانند آلمان و هلند و انگلستان و سوئد تصريح و گواهي شده است.
در سالهاي بعد از جنگ و اشغال عراق (در فاصله 1382 تا 1387) اطلاعات و سپاه آخوندها به ويژه نيروي تروريستي قدس با نفوذ در تأسيسات موسوم به تيف كه نيروهاي آمريكايي به گفته خودشان براي «فروپاشي»  و«انحلال نرم» مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملي داير كرده بودند، به كسب اطلاعات و جاسوسي و استخدام مزدور مي پرداختند. اما پس از تعطيل تيف، هتلهاي مختلفي را در بغداد به همين منظور به كار گرفتند.
از اين پيشتر مقاومت ايران اسناد مربوط به اجاره هتل يمامه در بغداد توسط سفارت رژيم را افشا كرده است. همچنين طاهر بومدرا مسئول پيشين پرونده اشرف درسازمان ملل كه دبيركل او را مشاور ويژه يونامي در مورد اشرف معرفي كرده بود، طرح و برنامه هاي مشترك مارتين كوبلر و سفارت رژيم براي انهدام مجاهدين با استفاده از همين هتل را برملا كرده است. وزارت اطلاعات مزدوراني را كه از اروپا يا ايران، براي اجراي برنامه هاي خود به عراق مي‌آورد در هتل مهاجر يا شرايتون و مكانهاي مشابه مستقرمي‌كند.
هتل مهاجر در خيابان كراده در نزديكي ميدان تحرير در بغداد اكنون به يكي از مراكز گشتاپوي ملايان و نيروي قدس آنان تبديل شده است. سفارت رژيم و مأموران اطلاعات و نيروي قدس در اين مكان تلاش مي كنند افرادي را كه از  اشرف يا ليبرتي به آنجا رفته اند به خدمت خود در بياورند.
كميسيون امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت شمه يي از اقدامهاي رژيم در اين محل را، به اطلاع هموطنان مي رساند:
1- ابتدا دژخيمي به نام كيومرث (غلامعلي) رشادتمند معروف به حاج علي، مأمور وزارت اطلاعات در سفارت رژيم در بغداد مسئوليت هتل مهاجر را به عهده داشت. سپس اين مسئوليت به يك پاسدار سرتيپِ نيروي قدس با نام مستعار « سجاد» منتقل شد كه قبلا مأمور به خدمت در «اداره نفاق»، (بخش ويژه سركوب و انهدام مجاهدين در وزارت اطلاعات) بوده است. اين پاسدار- سرتيپ، رسما در سفارت رژيم دربغداد كار مي‌كند اما معمولا تمام روز در سوئيت مستقلي در هتل مهاجر به سر مي برد. فردي به نام «محمود» از سپاه مزدور بدر، وي را با خودروي ديگري به هتل مهاجر مي‌برد و به سفارت بر مي گرداند. پاسدار سرتيپِ جنايتكار علاوه بر استخدام مزدور در هتل مهاجر با مأموران  اطلاعات در برخي كشورهاي ديگر از جمله آلباني در ارتباط مستمر قرار دارد.
2-پاسدار دانايي فر، سفير آخوندها در عراق، كه از سركردگان نيروي قدس است، با لباس عربي براي پنهان كردن هويتش به اين محل رفت و آمد دارد تا از پيشرفت طرحها و برنامه ها اطمينان حاصل كند. شمار ديگري از مأموران نيروي قدس و اطلاعات آخوندي مانند موسوي و حسيني به طور مستمر به اين محل رفت و آمد دارند. آنها در ارتباط نزديك با نخست وزيري عراق و كميته سركوب اشرف هستند.
3-شماري از مزدوران عراقي رژيم با نامهاي ابوكرار، ابومصطفي، ابواحمد و ابوحسن و بشير حسام حمودي كه در ارتباط با سفارت و اطلاعات رژيم هستند، در اين هتل كار مي‌كنند. بشير حسام حمودي بارها براي توجيه به ايران رفته است. اين شخص پيوسته با اكيپهاي اطلاعات آخوندها (موسوم به انجمن نجات) براي اجراي مأموريت به اشرف رفته و به سنگ پراني و تعرض به مجاهدان اشرفي پرداخته است. نافع عيسي و علي دليمي دو مزدور بدنام ديگر سفارت رژيم در عراق نيز به اين مكان رفت و آمد دارند و كار چاق كن انتقال مزدوران استخدام شده از هتل مهاجر به تركيه هستند. آن دسته از مأموران اطلاعات و نيروي قدس كه تحت عنوان خبرنگار و فيلمبردار براي تهيه گزارشهاي به اصطلاح مستند به عراق مي‌روند نيز در هتل مهاجر مستقرمي‌شوند و ازآنجا براي ضبط برنامه به اشرف يا نقاط ديگر مي‌روند.
4- هر فرد بريده يي كه به هتل مهاجر مي رود، مدتي در طبقه اول اين هتل در قسمتي كه حالت قرنطينه دارد نگهداري مي‌شود تا پاسدار سجاد با او «مصاحبه» كند، سپس بسته به نتيجه «مصاحبه» به اتاقهايي در طبقات 2و3و4 مستقر مي‌شود يا در مواردي مانند مسعود دليلي داخل، ناپديد و به محلهاي ويژه ديگري منتقل مي شود تا همچنان كه در گزارش ارتش آزاديبخش به اطلاع عموم رسيده است، براي مقاصد پليد و جنايتكارانه ديگر مصرف شود.
5-پاسدار دژخيم سعي مي‌كند در تباني با گماشتگان عراقي، تازه واردها را با تهديد و تطميع و اِعمال فشار به همكاري با اطلاعات بكشاند. يكي از تاكتيكها، ايزوله كردن افراد در هتل و نيز كارشكني در پرونده وكار آنها با كميسارياست. هدف در هم شكستن افراد است تا به استخدام وزارت اطلاعات در آيند و از مزدوري آنها اطمينان حاصل شود. آنگاه بسته به مأموريتي كه براي مستخدمان جديد طراحي شده است، آنها را به اروپا و ساير كشورها منتقل مي كنند يا به ايران مي برند. در حال حاضر اولويت رژيم فرستادن مزدوران به اروپاست. اما كساني كه براي مأموريتهاي ويژه امنيتي در نظر گرفته شده باشند به ايران مي روند. برخي از مزدوراني كه كانديداي مأموريتهاي ويژه در اروپا شده اند، ابتدا مدتي مخفيانه به ايران منتقل و پس از «توجيه و آموزش» اختصاصي به عراق و از آنجا به تركيه و سرانجام به اروپا اعزام مي‌شوند.
6- مأموران  رژيم افراد جديدالورود را وادار به مصاحبه ويديويي عليه مقاومت مي‌كنند. حقوق ماهانة افراد قبل از اينكه به مزدوري كامل در بيايند بسيار ناچيز است. اخيرا اين حقوق از 105هزاردينار عراقي( معادل 86 دلار) به 70هزار دينار ( معادل 58 دلار) تقليل يافته تا افراد در مضيقه شديد مالي، بيشتر تن به همكاري بدهند. به عنوان مثال مأموران سفارت با پرداخت 100دلار، اين افراد را براي اجراي نمايشهاي مسخره و مصرف اين نمايشها و لجن‌پراكني ها در تلويزيون رژيم، به اشرف مي برند و يا با دادن يك دستگاه تلفن يا يك دست لباس آنها را وادار به همكاري بيشتر مي‌كنند. اين در حالي است كه مجاهدان اشرفي در حد مقدورات خود هيچ كمكي را از كسي كه نخواسته به جانب رژيم برود، دريغ نكرده اند. اسناد بيش از 300هزار دلار كمك مالي در اشرف به نفرات تيف پس از تعطيل شدن آن و اسناد پرداختهاي انجام شده در ليبرتي، در دبيرخانه شورا موجود است.
7-سفارت  آخوندها در بغداد براي مزدوراني كه به خدمت رژيم در آمده و قرار است به اروپا بروند، پاسپورت ايراني صادر مي كند و آنها را با پيش پرداخت دو ماه حقوقشان به مبلغ 700 دلار  به تركيه مي فرستد. مزدوران در تركيه از وزارت اطلاعات ماهانه 350دلار دريافت مي‌كنند. وزارت سپس آنها را با پرداخت پول به  قاچاقچي، به اروپا صادر مي‌كند و مأموران اطلاعات در اروپا آنها را تحويل مي گيرند. كميسيون امنيت و ضدتروريسم شورا در اطلاعيه 11آذر92 برگ اول پاسپورت ايراني يكي از مزدوران به نام احسان بيدي را كه زير عنوان پناهجو  و « عضو سابق مجاهدين» از هتل مهاجر به آلباني اعزام شد، منتشر كرد. اين فرد در نمايشهاي سفارت رژيم در اطراف اشرف به خدمت گرفته شده بود و همراه با ديگر مزدوران با بلندگو و پلاكارد به اشرف مي‌رفت.
8-يكي ديگر از اين مزدوران عيسي آزاده نام دارد كه در ديماه 91 به هتل مهاجر رفته و از طريق  پاسدار سرتيپِ نيروي قدس (سجاد) به خدمت وزارت اطلاعات در آمده است. در آبان 1389 دختر اين مزدور كه با يك مأمور اطلاعات به نام محسن آستاني ازدواج كرده بود، به اشرف رفته و با شركت در نمايشها و سنگ پراني هاي مزدوران به مجاهدان اشرفي خواستار بازگشت پدرش به ايران شده بود. سپس اين مزدور در چند ماهي كه در هتل اطلاعات آخوندها در بغداد اقامت داشت به طور كامل توسط «سجاد» و موسوي و حسيني به خدمت وزارت اطلاعات در آمد و به همكاري تمام عيار با آنها، از جمله تهديد و تطميع ساير افراد براي تن دادن به اطلاعات آخوندها پرداخت. اين مزدور همچنين  با كمك دستيار افغاني مارتين كوبلر به نام دوراني به فرستادن پيغامهاي وزارت اطلاعات براي برخي از ساكنان ليبرتي مبادرت مي كرد كه با افشاگري و شديدترين اعتراض آنها مواجه شد. پاداش اين خوش خدمتي ها، خروج آزادانه از «هتل» و رفت و آمد آزاد در شهر بغداد بود در حالي كه سايرين بدون موافقت مأموران اطلاعات و بدون كنترل و همراهي مأموران عراقي امكان خروج از هتل و رفت و آمد نداشتند.
متعاقبا گشتاپوي آخوندي يك پاسپورت ايراني به شماره 16359085 با تاريخ 24 بهمن 1391 را براي اين مزدور صادر كرد. در قدم بعد او را براي«توجيه و آموزش» به منظور انجام مأموريتهاي محوله به ايران بردند. وي اكنون در خدمت گشتاپوي آخوندي در خط تهران - كرمان - جيرفت، به كار مشغول است. طبق گزارشهاي به دست آمده از داخل رژيم، وي به خاطر اطلاعاتش از محوطه داخل ليبرتي، در طراحي حمله موشكي به ليبرتي شركت  داشته است. پس از رفتن اين مزدور به ايران، مزدور ديگري نقش او را در هتل مهاجر به عهده گرفته و به همكاري با سرتيپ پاسدارِ دژخيم سجاد و ديگر عوامل رژيم ، براي به خط آوردن سايرين و براي پرونده سازي و سركوب مجاهدين، اشتغال دارد كه جزييات مزدوري او متعاقبا افشا خواهد شد
شوراي ملي مقاومت ايران
كميسيون امنيت و ضد تروريسم
4اسفند92 (23فوريه2014)